مبینا مبینا ، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 21 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره
محمدمحمد، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

بوستان نور

بابای زهرا

 بابای زهرا بابای زهرا مردخوبی است              باید بگویم یک فرشته است در جبهه وقتی جنگ می کرد            یک پای خود را داد از دست او سالها در جبهۀ جنگ                   فرماندهی بی باک بوده سجاده اش گلهای لاله                   مهرش همیشه خاک بود یک پای او در آسمانها       &nbs...
13 مهر 1393

دوست دارم اين عموي خوب را

دوست دارم اين عموي خوب را   بازهم از کوچه مان رد می شود تو چشمش می درخشد آفتاب من سلامی می کنم  او به شوق می دهد فوری سلامم را جواب متن شعر   دوست دارم اين عموي خوب را   بازهم از کوچه مان رد می شود تو چشمش می درخشد آفتاب من سلامی می کنم  او به شوق می دهد فوری سلامم را جواب دوست دارم این عموی خوب را کوچه خوشبو از نفس هایش شده چهره ا ش شاد است گرچه سال هاست چرخهای صندلی پایش شده منبع : کتاب تا پل رنگین کان / سروده مریم هاشم پور ...
13 مهر 1393

بابا و جبهه

بابا و جبهه بابا به جبهه می رفت وقتی که بچه بودم هر شب به انتظارش  مهمان کوچه بودم بابا و جبهه بابا به جبهه می رفت وقتی که بچه بودم هر شب به انتظارش  مهمان کوچه بودم او بود و شوق رفتن من بودم ودلی تنگ در فکر من فقط او در فکر او فقط جنگ هر بار نامه هایش از عطر خاک پر بود از بوی تند باروت از رنگ و آتش و دود هر بار می نوشتم بابا تو کی می آیی او می نوشت : فردا با مژده ی رهایی من هم اگر نباشم همراه  توست ایران باید برای میهن حتی گذشت از جانم بابا نیامد و باز این شعر نا تمام است ...
13 مهر 1393

میدان جنگ

میدان جنگ امروز کوچه میدان جنگ است تنها صدایش تیرو تفنگ است ماشین بابا شد سنگر من شد همکلاسم سرباز دشمن او توی دستش یک آرپی جی ست من هم تفنگم یک چوب دستی ست زد یک گلوله او سمت ماشین زخمی شدم من خونین و رنگین یک لحظه جز نور چیزی ندیدم احساس کردم من یک شهیدم منبع : کتاب بابا تفنگ دارد / نویسنده :نوشین نوری ...
13 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بوستان نور می باشد