مبینا مبینا ، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
محمدمحمد، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

بوستان نور

داستانهای درباره محرم

سلام بچه های خوبم،خوبید؟ عزاداری هاتون قبول. انشا؛الله هرچی از امام حسین می خواین بهتون بده آخه امام حسین خیلی بچه ها رو دوست داره شما بچه ها هم سعی کنید با کار های خوبتون دل امام حسین رو شاد کنید. سلام بچه های خوبم،خوبید؟ عزاداری هاتون قبول. انشا؛الله هرچی از امام حسین می خواین بهتون بده آخه امام حسین خیلی بچه ها رو دوست داره شما بچه ها هم سعی کنید با کار های خوبتون دل امام حسین رو شاد کنید. امسال بچه های هیئت ما هر کدوم برای امام حسین یک کاری انجام می دن مثلا زهرا سادات برای خانم ها آب می ریزه، فاطمه سادات کفش خانوم ها را مرتب می کنه، لیلا خانوم دستمال می گردونه، زینب کوچولو قند رو به مهمون ها تعارف میکنه...
30 مهر 1393

لباس مشکی محرم

دیروز با مادرم رفتیم بازار. مادرم رفت مغازه حسن آقا و چند متر پارچه مشکی خرید. به مادرم گفتم مامان این پارچه مشکی رو برای چی می خوای مامانم گفت: صبر کن می فهمی. بعد از این که رفتیم خونه مامانم اندازه های من رو گرفت و گفت : حالا برو به بازیت برس. اون روز تا شب تو حیاط با دوستام بازی کردم هوا تاریک شده بود که رفتم خونه وقتی رفتم تو اتاقم در رو که باز کردم دیدم پیراهن مشکی ای روی تختم گذاشته شده. پیراهن رو که باز کردم پارچه اش را شناختم رفتم پیش مامانم و گفتم مرسی مامان ولی چرا مشکی؟ دیروز با مادرم رفتیم بازار. مادرم رفت مغازه حسن آقا و چند متر پارچه مشکی خرید. به مادرم گفتم مامان این پارچه مشکی رو برای چی می خوای مامانم گفت: ...
30 مهر 1393

داستان حضرت رقیه

در واقعه کربلا دختر امام حسین (ع) رقیه (ع) سه سال داشت. امام حسین دختر سه ساله خود را خیلی دوست داشتند. رقیه کوچولو هم پدر را خیلی دوست داشت لحظه آخر که امام (ع) داشتند می رفتند به میدان جنگ رقیه (ع) را روی پای خود نشاندند و برسر و موی او دست کشیدند و او را برای آخرین بار بوسیدند و با او وداع کردند. وقتی امام به شهادت رسیدند خاندان امام را به اسارت بردند، حضرت رقیه خیلی از دوری امام بی تاب بودند و گریه می کردند. صدای گریه رقیه کوچولو به گوش یزیدیان رسید و آنها برای اینکه صدای رقیه (ع) را قطع کنند سر امام حسین (ع) را برایش بردند زمانی که حضرت رقیه سر مبارک امام را در آغوش گرفتند و بوسیدند در حالی که سر مبارک در آغوششان بود ج...
30 مهر 1393

قصه محرم

مادرم که لیوانها را پر از شربت کرد، دایی عباس آمد و آن ها را برد. گفتم: «این همه شربت را برای چه درست کردید؟» مادرم گفت برای عزاداران امام حسین(ع) .» همین موقع حسین آمد و از مادرم شربت خواست. مادرم لیوان ها را گذاشته بود توی سینی تا آن ها را پر از شربت کند، حسین دستش به سینی خورد و تمام لیوان ها افتادند روی زمین، اما نشکستند، چون همه شان پلاستیکی بودند. به حسین گفتم: «بروبرای خودت بازی کن!» حسین حرف مرا گوش نکرد و دامن مادرم را گرفت و پیش او ماند. مادرم به او یک لیوان شربت داد، بعد مجبور شد تمام لیوان هایی را که روی زمین افتاده بودند، دوباره بشوید. او به من گفت: «بهتر نیست تو و حسین بروید و باز...
30 مهر 1393

زندگینامه حضرت مهدی (عج)

زندگینامه حضرت مهدی (عج) ولادت ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255 یا 256 هجری بوده است . پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی که بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گ...
27 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بوستان نور می باشد