مبینا مبینا ، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 21 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
محمدمحمد، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

بوستان نور

حضرت ابراهیم (ع)

1392/6/29 6:55
نویسنده : گل نرگس
1,256 بازدید
اشتراک گذاری

مطلب بصورت موقت و بدون نمایش در وبلاگ ثبت شده است


خلاصه ی داستان حضرت ابراهیم (عليه السلام) ( قسمت اول )

حضرت ابراهیم (عليه السلام) از پیامبران بزرگواری است که خُدای متعال بیشتر از سایر پیامبران خود او را به بزرگی یاد کرده است و ویژگیهای پسندیده ی او را در قُـرآن ذکر فرموده است تا آنجا که لقب خلیل الله « یعنی : دوست خُداوند » به او داده شد . حضرت ابراهیم (عليه السلام) دوّمین پیــامبر اولوالعزم ، پس از حضرت نوح (عليه السلام) است .
علّت های زیادی در باره ی این که چرا این پیامبر بُــزرگوار به مقام خلیل الله رسید ذکر شده است ، از جُمله اینکه : از هیچکس غیر از خُداوند درخواست نمی کرد ، بسیار میهــمان دوست بود ، سجــده هایش زیاد بود ، به بــینوایان کمک می کرد ، بســیار بر پیــامبر اسلام و خاندانش صلوات می فرستاد و ...................

 در تاریخ نوشتــه اند که پادشاه ستمگری به نام نمرود از روی پیشگوئی های گذشتگان مُطّلع شد که فرزندی در سرزمینش به دُنیا می آید که پادشاهی او را بر هم خواهد زد . بنا بر این دستور داد ، همه ی پسرانی که در آن سال به دُنیا می آیند را به قتل برسانند . در این وضعیت خطرناک ، مادر ابراهیم بر او باردار شد ولی به قُدرت خُداوند آثار حاملگی در او آشکار نشد .

هنگام تولّد نیز مادر ابراهیم با سختیهای بسیار او را از دید مأموران نمرود مخفی کرد تا اینکه دوره ی خُرد سالی او طی شد . در این زمان ، پدر ابراهیم یعنی « تارُخ » از دُنیا رفت و « آزر » عموی ابراهیم (عليه السلام) سرپرستی او را بعهده گرفت .

پس از اینکه ابراهیم (عليه السلام) به سنِّ رُشد رسید و به میان مردم آمد ، متوجّه شد که عمویش آزر و مردم دیگر به جای پرستیدن خُدای واقعی ، به پرستش بُت ها مشغولند .

او در ابتدا با بیانی مؤدّبانه آنها را نصیحت کرد و حتّی آزر عموی بُت پرست خود را پدر خطاب کرد . امّا آنها با تأکید بر پیروی از پدران گمراه خود ، نصیحت ابراهیم (عليه السلام) را نپذیرفتند .

وقتی ابراهیم (عليه السلام) متوجّه شد که سُخنان منطقی و تذکُّرات سودمند او در دل آن مردم فریب خورده اثری ندارد ، تصمیم گرفت از راه عمل ، فطرت خُــفته ی آنها را بیدار کند تا به اشتباه خود در باره ی پرستش بُتهای بی جان پی ببرند .

به همین منظور قصد کرد آن مُـجسّمه های سنگی و چوبی را در هم بشکند .

 
ادامه دارد....
 
 
منبع و مأخذ : کتاب تاریخ انبیاء ، نوشته ی رسولی محلاتی


خلاصه ی داستان حضرت ابراهیم (عليه السلام) ( قسمت اول )

حضرت ابراهیم (عليه السلام) از پیامبران بزرگواری است که خُدای متعال بیشتر از سایر پیامبران خود او را به بزرگی یاد کرده است و ویژگیهای پسندیده ی او را در قُـرآن ذکر فرموده است تا آنجا که لقب خلیل الله « یعنی : دوست خُداوند » به او داده شد . حضرت ابراهیم (عليه السلام) دوّمین پیــامبر اولوالعزم ، پس از حضرت نوح (عليه السلام) است .
علّت های زیادی در باره ی این که چرا این پیامبر بُــزرگوار به مقام خلیل الله رسید ذکر شده است ، از جُمله اینکه : از هیچکس غیر از خُداوند درخواست نمی کرد ، بسیار میهــمان دوست بود ، سجــده هایش زیاد بود ، به بــینوایان کمک می کرد ، بســیار بر پیــامبر اسلام و خاندانش صلوات می فرستاد و ...................

 در تاریخ نوشتــه اند که پادشاه ستمگری به نام نمرود از روی پیشگوئی های گذشتگان مُطّلع شد که فرزندی در سرزمینش به دُنیا می آید که پادشاهی او را بر هم خواهد زد . بنا بر این دستور داد ، همه ی پسرانی که در آن سال به دُنیا می آیند را به قتل برسانند . در این وضعیت خطرناک ، مادر ابراهیم بر او باردار شد ولی به قُدرت خُداوند آثار حاملگی در او آشکار نشد .

هنگام تولّد نیز مادر ابراهیم با سختیهای بسیار او را از دید مأموران نمرود مخفی کرد تا اینکه دوره ی خُرد سالی او طی شد . در این زمان ، پدر ابراهیم یعنی « تارُخ » از دُنیا رفت و « آزر » عموی ابراهیم (عليه السلام) سرپرستی او را بعهده گرفت .

پس از اینکه ابراهیم (عليه السلام) به سنِّ رُشد رسید و به میان مردم آمد ، متوجّه شد که عمویش آزر و مردم دیگر به جای پرستیدن خُدای واقعی ، به پرستش بُت ها مشغولند .

او در ابتدا با بیانی مؤدّبانه آنها را نصیحت کرد و حتّی آزر عموی بُت پرست خود را پدر خطاب کرد . امّا آنها با تأکید بر پیروی از پدران گمراه خود ، نصیحت ابراهیم (عليه السلام) را نپذیرفتند .

وقتی ابراهیم (عليه السلام) متوجّه شد که سُخنان منطقی و تذکُّرات سودمند او در دل آن مردم فریب خورده اثری ندارد ، تصمیم گرفت از راه عمل ، فطرت خُــفته ی آنها را بیدار کند تا به اشتباه خود در باره ی پرستش بُتهای بی جان پی ببرند .

به همین منظور قصد کرد آن مُـجسّمه های سنگی و چوبی را در هم بشکند .

 
ادامه دارد....
 
منبع و مأخذ : کتاب تاریخ انبیاء ، نوشته ی رسولی محلاتی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بوستان نور می باشد