به باغ نماز خوش آمدید
به باغ نماز خوش آمدید
مرتضی دانشمند
آقای سبحانی، امام جماعت مسجد امام حسین(ع) پس از نماز عشا، رو به نمازگزاران ایستاد و گفت: «بحث احکام امشب را با یک سؤال آغاز میکنیم. کدام الله اکبر است که وقتی میگوییم؛ خوردن، خوابیدن، حرف زدن، خندیدن، گریه کردن و بسیاری کارهای دیگر بر ما حرام میشود؟»
دستهای نمازگزاران برای جواب دادن بالا رفت. آقای سبحانی رو به رضا که از همه کوچکتر بود، کرد و گفت: «آقارضا تو بگو!»
رضا گفت: «الله اکبری که در اول نماز میگوییم.»
آقای سبحانی گفت: «برای سلامتی آقارضا صلوات.»
صلوات نمازگزاران در شبستان مسجد پیچید.
آقای سبحانی گفت: «خدا را شکر میکنیم که در مسجد ما، محلهی ما و شهر ما نوجوانان فهمیدهای مثل آقارضا داریم.»
بعد گفت: «آقارضا بیا اینجا که همه بتوانند شما را ببینند.»
رضا کنار آقا ایستاد. آقا گفت: «میتوانی بگویی این الله اکبری که میگوییم، اسمش چیست؟ چرا این اسم را روی آن گذاشتهاند؟ و جای آن در کجای نماز است؟»
رضا فکری کرد و گفت: «نامش تکبیرةالاحرام است. با گفتن آن بسیاری از چیزهایی که قبل از نماز برای ما جایز بود، بر ما حرام میشود. جای آن بعد از اقامه و قبل از خواندن سورهی حمد است.»
آقای سبحانی گفت: «کاملاً درست است. درست در همان لحظهای که نیت میکنیم تا نماز را بخوانیم، تکبیر میگوییم. میتوانی بگویی وقتی این تکبیر را میگوییم دستهای ما در چه حالتی قرار میگیرد؟»
رضا دستهایش را بالا برد و گفت: «دستها را تا مقابل گوشها بالا میبریم و الله اکبر میگوییم.»
آقا گفت: «هنگام تکبیر گفتن در اول نماز دستها را تا گوش بالا میبریم تا به خداوند بگوییم ما در حال نماز رو به تو میکنیم، با تو سخن میگوییم و هر فکر و خیال و بازی را پشت سر میاندازیم.»
باز صدای صلوات در مسجد پر کشید و نگاه بچهها به کتاب زیبایی بود که رضا از آقای سبحانی هدیه گرفته بود.